من آنِ تــــوام مرا به من باز مده

امروز بعد از تموم شدن عمل‌ها، رفتم کمیته مرگ مادری که در اثر مسمومیت بارداری کبدی خونریزی کرد و زورمون نرسید نگهش داریم... سردردم بعدش شروع شد. اما الان بهترم.

چرا نمیخوابم؟ مرض دارم چون! هرشب همینه تا۱و نیم حدود ۲ بیدارم. صبح میگم تف به اونیکه شب دیر می‌خوابه و دوباره این چرخه ادامه داره!

مریضه که ساچمه خورده مرگ مغزی شده اما قانونا نمیتونن از دستگاه جداش کنن و مرگ اعلام کنن. یه مریض دیگه هم داریم با خودسوزی اومد یک هفته پیش. ۵۰ درصد سوخته. بچه که بعد از سزارین نموند اما خودش هنوز هست. هرروز زخماشو میبرن تازه میکنن... سوختگیه دیگه بدتر از مرگ...

دو روزه همه‌ی خانواده رو به وحشیانه ترین شکل ممکن تهدید میکنم که نباید سهل انگاری کنین و اگه مریض بشین من ازتون میگیرم بدبخت میشم! همینقدر خودخواهانه!! دفعه‌ی پیش که مجبور بودم با مریضی کشیک وایسم چند باری حس کردم نزدیکه بمیرم اما باید عمل میرفتم و مریض روی تخت منتظر بود. شاید پیر شدم نمیدونم اما اکثرا شبا از پا درد به سختی میخوابم. این همه مریض این همه عمل از کجا میاد واقعا؟ 

یکی از دوستام گیر سه پیچ داده با یه کیس جدید که تو باید اینو ببینی بچه خوبیه! بقیه بچه خوبای دوستان رو البته درجا رد کردم اما این یکی رو نمیتونم :) کلا پروسه آشنایی چیز مزخرفیه و اصلا حوصله‌شو ندارم اوووف. حالا فک کن دورادور هم باشه دیگه هیچ! کلی حرف بزنی بعد بیاد ببینی اصلا اینو نمیتونی دوست داشته باشی :/

یه کافه ای کنسرتی طبیعتی چیزی منو ببره یکی. نه البته خوبه هااا ولی حالشو ندارم. فقط یه آف بدین بخوابم. نمیخوابمم آخه. چه مرگمه؟

  • ۰۳/۰۸/۲۷
  • آفتابگردون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی