من آنِ تــــوام مرا به من باز مده

قبلا اگه بود میگفتم نه نمیخوام هیچی از خاطرات و ذهنم پاک کنم. میگفتم من با همین خوشی و ناخوشی ها شدم من... چه خوب چه بد کمکم کرده و جزئی از وجود منه و از این گه خوریای جنتلمنانه که هرکی بگه فرهیخته حساب میشه. اما زندگی دردناکتر از این ویترین بازیاست. شو تا یه جایی سرگرم کننده‌ست ولی زندگی رو نمیشه با این کارا پیش برد. تازه من همیشه معتقد بودم و هستم که هرچی خصوصی‌تر بهتر. اینکه تو میدونی من عاشق انارم واسه اینه که من میخوام بدونی... واسه اینه که میخوام بیای نزدیک... اینکه تو قراره چقدر از من بدونی اینکه قراره جلوت گریه کنم یا قورتش بدم و داد بزنم رو میزان صمیمیت ما مشخص میکنه. فقط تو، باید بدونی که من تا چه حد بغلی ام. که دیوونه شدم باید چیکارم کنی... 

من حتی اذیت میشم از اینکه بقیه بدونن تو آدم امن منی. نه اینکه عوضی باشم بخوام نشون بدم تنهام نه! من روی تعداد نگاه هایی که روی توئه هم حساسم...  میخوام فقط تو بدونی بیشتر از کلمات، باید پوستت منو لمس کنه و چقدر تشنه‌‌ی اینم. من از هرگونه تاچ از سمت آدمای بیگانه متنفرم؛ از هرگونه بوسه‌ی بدون اجازه یا حتی بغل از سمت آدمای غریبه....

وقتی از جزئی ترین احوالات و عادت‌ها واکنش‌هام برات میگم و به تو دقت میکنم تا کشفت کنم یعنی میخوام بازم بیای نزدیکتر... این دایره‌ی نزدیک شامل چند تا آدم میتونه بشه؟؟

دوست خیلی نزدیکت؟+_ پارتنرت؟ +_همسرت؟ و...هرخری که بهش اینقدر سلاح میدی میتونه یه روزی تو رو جوری بکشه که انگار نبودی. کشتن لزوما خیانت نیست، رفتن نیست، بی تفاوت شدن نیست! مثلا اون میتونه دیدگاهت رو نسبت به خودت یا جهان اطرافت عوض کنه یا حتی بدتر. بی شمار روش کشتن وجود داره.

پس این مدلی نباش! امروزی بودن خیلی لجن تر از اونه که واسه خنده هم بگم باشی نه! ولی خودت میدونی...

من هنوزم نمی‌فهمم. ژن من، گِلی که خدا من رو ازش ساخته دودوتا چارتای تو رو حالیش نیست. من صد سالم که بگذره عوض نمیشم. داشتم چی میگفتم؟ با خوبیا و بدیاش من حافظه و احساساتم رو نگه میدارم.

اما اشتباه میکردم. حالا دارم میگم! نمیخوامشون حتی خوبا رو :)

خوبا رو اصلا بیشتر نمیخوام... 

میخوام فک کنم دنیا شبیه فیلمای مدرن خاکستری و طلاییه. صبح به صبح پرده رو میزنی کنار و به آفتاب سلام میکنی و قهوه‌ی کوفتیت رو با لذت میخوری و با انرژی میری سراغ کار دوست داشتنیت!  حالا وسطش هم دوست نداشتنی شد و چالش داشتی و فلان مهم نیست.شب میای شامتو میخوری سریالتو با چوس فیل میبینی و با یه چشم بند گوگولی میخوابی. اوه چه نایس!!! این میشه اسمش زندگی. فقط مشکلش اینه ایده‌ال من نیست وگرنه واقعا خیلی موفقیت آمیز و بی آزاره! بهرحال هرکس یه جا باید بگه استاپ! من نمیتونم دست از فکر کردن بردارم لطفا مغزم رو خاموش کنین!

 

+آهنگ Adagio از لارا فابین هنوزم قشنگه

  • ۰۳/۱۱/۰۹
  • آفتابگردون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی