- ۰۴/۰۲/۱۵
- ۲ نظر
کاش یه قابلیت وجود داشت که میشد خودت رو کامل از ذهن بعضیا پاک کنی. من برای اینکه "او" دوستم داره و هنوز منتظره که نظرم یه روزی عوض بشه عذاب وجدان دارم و حالم بد میشه. اون دوست خوب تموم بچگی و نوجوونی منه. صادقانه بخوام بگم شاید توی آتش تند دوران بلوغ ۱۳_۱۴ سالگی به نظرم فوق العاده بود. اما دوران بلوغ گذشت... همچنان به نظرم آدم خوبیه. بی نقص گه هیچ کس نیست اما مشکل من اینه که قلبم براش تند نمیزنه. هیچ وقت دلم نمیخواد از این جایگاهی که هست نزدیکتر باشه. تا حالا دلم نخواسته دستاشو لمس کنم یا در مورد ویژگی های شخصی یا غصههام براش بگم. یه جورایی دلم راه نمیده بهش. این موضوع کاملا از دست من خارجه. دقیقا به همین دلیل چند مرتبه ای که سعی کردم بهش فرصت بدم شاید تغییری ایجاد بشه، نشده.
اما حس عذاب وجدان منو ول نمیکنه؛ هربار که میبینمش هر دفعه که یه مشکل کوچولو از دهنم میپره و مثل عقاب میپره تا حلش کنه... هر نگاهش هر کلامش از آینده بوی دوست داشتن میده و نقشه ای که خشت به خشت برای یه عاشقانه نامعلوم کشیده شده.
من نمیتونم متوقفش کنم و کمترین تاییدی هم ممکنه برداشت مثبتی براش ایجاد کنه. اما نمیتونم بد اخلاق هم باشم. من سعی میکنم همون حسی که بهش دارم رو نشون بدم. یه فامیل و دوست خوب که بسیار زیاد بهش احترام میذارم و به همین اندازه هم دوستش دارم و براش وقت میذارم. نه بیشتر و نه کمتر! نگه داشتن این حد خیلی سخته اما من تونستم.
تنها قسمت حل نشدهی ماجرا اونه.... و این زخم عذاب وجدان واقعا ذره ذره جونمو میخوره.
- ۰۴/۰۲/۱۵
واقعیت اینه که اون آقا باید با خودش کنار بیاد اگه نظر شما رو میدونه...
و واقعیت اینه که همه با واقعیت کنار نمیان و اصلا نمی فهمن توی ذهن طرف مقابل چی می گذره که بخوان کنار بیان