من آنِ تــــوام مرا به من باز مده

حدود پنج ساعت با نگار حرف زدیم. من از خواهرم کلافه اون از داداشش! تهش چرا همه حرفا میرسه به بیمارستان؟ چون نگار فردا کشیک بود یا چون بعضی از حال بدیا تا ابد خوب نمیشن.... میگم اگه میدونستم تهش اینه، همون بعد از عمومی میرفتم آزمون میدادم معلم میشدم. یا شیمی یا ادبیات ... میگه من دوست دارم بمیرم هنوزم. میگم آره منم سال اول و یکمی هم سال دوم زیر فشار روانی (نه فشار کار) همچین فکرایی میکردم. میگه دلم برای مامان بابام میسوزه که این کارو نمیکنم وگرنه هنوز همونم....

به زور حوالی ساعت سه میفرستمش بخوابه. با حرفای الکی و امیدهایی که خودمم میدونم دارم چرت میگم! ولی میگم چون چاره ای نیست. نگار یکی از بهترین جراحاست. میگه فکر اینم که برم بگم بابا اینم از مدرک تخصص،‌ حالا بیام تو مغازه کنار خودت کار کنم... بابای نگار تاجره. واقعا دلیلی نداره اگه اذیت میشه کار کنه (حتی با وجود اینکه عمرمون تلف شد)... یه فکری میکنه و میگه ولی دلم برای جراحی تنگ میشه... بعد دوباره میگه ولی حوصله حاشیه ندارم و عوارضی که از دستمون خارجه! راست میگه این روزا کار نکردن و آرامش خاطر خیلی بیشتر از هردرآمدی میرزه (هه! درآمد؟! منظورت همون کارانه هاییه که یکسال عقبه؟).... این وجدان اگه بذاره.

آقایون مسئول نمیخواین یه گ... بخورین؟ بابا اوضاع دیگه از حد هشدار هم خارجه. 

  • ۰۴/۰۲/۱۷
  • آفتابگردون

نظرات  (۳)

خدایا شعله وجدان این جراح جماعت رو تا ته زیاد کن

وزارت بهداشت امیدی بهش نیس

پاسخ:
نمیشه. با وجدان به تنهایی پیش نمیره؛ وقتی هرروز همکارای خوبت که رنج ها رو لول به لول با هم پشت سر گذاشتین افکار خودکشی دارن. توی ۳۰ سالگی درست زمانی که درآستانه مثلا ثمردادن هشستیم. همیشه جزء مهمی از ما دلش میخواد هرچه زودتر بمیره.... پست "همه ما مرده‌ایم" فقط کمی پایینتره. راستش چیزی که از ما گرفتن فراتر از جوونی و اشتیاق زندگی بود.
  • مهدی فعله‌ گری
  • من‌ی که با صدای بلند میخونم و گفتگو ها رو جان میدهم تا مطلب رو بهتر احساسش کنم و ناگهان با جمله آخر مواجه میشم، قیافه م دیدنیه. :)))

    چرا آخه؟ :))) 

    پاسخ:
    ملاحضات رو میسپرم به خودتون ولی طبق تعاریف جامعه من آدم مودبی نیستم فقط گاهی کنترلش میکنم . درضمن از چند پست قبل که اعلام کردم، برای آرامش بیشتر روانم تا اطلاع ثانوی ممکنه هرچیز مزخرفی رو به عنوان پست ببینین. پس پیشاپیش عذرخواهی میکنم. (هرپست کاری از اون چیزی که در کلمات میبینین بسیار دردناکتره)

    کفری شدم 

    متاسفم که اینطوره و نگران و شرمنده به نوبه خودم و بعنوان عضوی ازین اجتماع

    به خودت بگو و به دوستت که کم نیستن مثل منی که در حد پرستش براش٪ برات احترام قائلم. قطعا اینجور نمی موته و شما پاداش رنجهاتون رو هم درون روح و ضمیر خودتون و هم در زندگی و عمر پربرکتتون می بینبن

    به جراحا باید راه آسمونو نشون داد زمین دیگه هیچی براشون نداره

    به اونا که میخوان بمیرن یه فیلم نشون باید داد از جراحی تو جنگ تو غزه مثلا

    شاید به این ترتیب کمی آروم شن

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی