من آنِ تــــوام مرا به من باز مده

گاهی وقتا فقط دلت میخواد فردای بعد از ماجرا رو ببینی و دعا میکنی اون روز خوب باشه. چقدر از اینا داشتیم تو زندگی؟ فکر میکنم همینجاهاست که موهامون سفید میشه و یهو تکیده میشیم.

فکر نکنین این سقط های غیرقانونی که همراه با عوارض ترسناک مادری هست مال تو فیلم‌هاست. ما تقریبا اکثر اوقات درگیر عوارض این جریان هستیم. عفونت خونریزی و در نهایت مرگ مادر! وقتی مریض بدحال به دستمون میرسه، باید بدوییم که از این جریان جلوتر بیفتیم ... واقعا معتقدم یه جاهایی خدا ما رو از دست همچین مریضایی و البته همچین مریضایی رو از دست حماقت خودشون نجات میده.

الانم در جهت روشنفکری مد شده که جنین جزئی از بدن زنه پس هر گهی که بخواد بخوره حق داره. دلم میخواد وقتی بدحال هم میشن بگم خب چرا اومدی؟ مسائل شخصی و بدن شخصیتو ببر واسه خودت! کدوم قبرستونی داریم میریم؟

عمیقا احساس میکنم از جامعه انسانی بدم میاد و نیاز به استراحت جسمی و ریکاوری روانی دارم.

  • ۰۴/۰۲/۲۶
  • آفتابگردون

نظرات  (۳)

واقعا خدا رو شکر که خدا هست ..

پاسخ:
:)

خدایا ممنون که هستی 

تو الان که ما در صلحیم وسط جنگی

جنگ بشه کجایی

 

پاییز آمد را خواندم 

خیلی حال اومدم

پاسخ:
واقعا اگه پسر بودم هیچ وقت زن پزشک نمیگرفتم اگه میگرفتمم جراح زنان نمیگرفتم چون یه اعصاب جداگانه باید برای ترمیم روانی که منهدم شده بذاری. بعلاوه اینکه دقیقا اون آدم هیچ چیزش عین آدم نیست واقعا جنگ زده‌ست! تحمل بالایی میخواد
خلاصه که نمیکردم همچین خبطی رو مگر اینکه پای عشق درمیون باشه :)
"پاییز آمد" چیه؟

آه 

یه عاشقانه دهه شصتی 

خاطرات همسر سردار احمد یوسفی 

 

پاسخ:
چه زیبا
قبلا کتاب گلستان هشتم رو خوندم. حس خوبی داشت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی