من آنِ تــــوام مرا به من باز مده

امروز روز بدی نبود اما وقتهایی هست که بیشتر از هرزمانی دلت میخواد حرف بزنی. ولی کلمه نداری. معجونی‌ام از دلتنگی، دلگیری، دلخوری، بعضی هوسها و اکثر ناامیدی‌ها، کمی استرس و اضطراب، مقداری رویای بی سرو صاحاب...

خودمو گردن نمیگیرم. از اینکه الان بیدارم بدم میاد. از اینکه خوابم میاد متعجبم. به طرز بیمار گونه ای دلم میخواد غصه بخورم و فکر می‌کنم با هیچ کس نمیتونم حرف بزنم درحالیکه عقلم میگه این درست نیست! زندگی رو دوست ندارم. از مرگ میترسم. میدونم به حد کافی آدم خوبی نیستم. نمیتونم بی معنی ادامه بدم  فقط به خاطر اینکه راحت باشم پس نمیخوام رویاهام رو فراموش کنم. چرا اینقدر سختمه؟ بقیه هم اینجورین؟! خیلی کلافه ام. اگه دیوونه بشم چی؟! میخوام فکر کنم اما ذهنم منهدم میشه. خیلی فکر میکنم همزمان به همهههه چی. مخصوصا شبا. مریض شدم؟ سالم نیستم حتما مشکل دارم! 

کاش میشد خودمو جا بذارم و برم یه دور تو دنیا بزنم. در قالب هرچی! باد، بارون، ابر، ستاره... هرچی. نمیدونم اونجوری فک کنم یکم نفس میکشیدم از دست خودم! یعنی مشکل من اینه که آدمم؟ نمیدونم! حتی نمیدونم چه مرگمه. 

  • ۰۴/۰۲/۲۸
  • آفتابگردون

نظرات  (۶)

مشکلت اینه که آدمی پس به دامپزشک مراجعه نکن

مریض،هم شدی 

پیشنهاد من اینه که خودتو به دوتا عاشقانه جیگری واقعی مهمون کنی

یه جوری مثل خودت رو گذاشتن و دوری زدنه 

برو خاطرات همسر منوچهر مدق و همسر احمدیوسفی رو بوخون و بیا

اگر گیرت نیومد یا حساسیت دارویی داری به این نسخه مشابه خارجیشم هست

مکن ای صبح طلوع بخون و اجساد تیکه تیکه تماشا کن

نسخه نوشتن برای دکترها حال میده

پاسخ:
فرصت نمیکنم آخه
در حال حاضر تموم وقتم صرف خوندن کتابهای مرتبط با رشته‌م (درسی) میشه تا حداقل ۴ ماه دیگه که امتحان بورد رو بدم. بعد از اون شاید... البته صادقانه بگم بازم فکر نمی‌کنم.
از اندک وقت آزادم برای گوش کردن موسیقی هایی که دوست دارم و خوندن شعر استفاده میکنم. شاید هفته ای یکبار هم یه فیلم ببینم.
نه اینکه نخوام، نمیشه.

خب پس غیر از اینکه آدم هستی امتحان بورد هم داری

شما باید دو تا حق ویزیت بدی

 

پاسخ:
میدم قبوله 😂

همزمان با خوندن این پست صدای آرمان گرشاسبی توی ذهنم پلی شد : «شب چرا می‌کشد مرا، تو نشسته ای کجای ماجرا ... من چنان گریه میکنم که خدا بغل کند مگر مرا ... »

 

به نظرم خاصیت شب اینه که آدم رو به صورت غیر واقعی پریشون میکنه، من اینجور موقعا فقط سعی میکنم ذهنمو با یه پادکستی چیزی متمرکز کنم روی یه موضوع پرت، اینطوری زود خوابم میبره

پاسخ:
شب قرار بوده مایه آرامش ما باشه. اینکه باعث پریشونی و بی‌قراری باشه یعنی یه جای کار میلنگه اونم بدجوررر
من یه مدتی دچار بدخوابی عجیب و افکار درهم و بی معنی شده بودم که تا خود صبح طول می‌کشید. البته که یه عامل استرس افزوده قوی داشتم ولی خوب شد که گذشت. واقعا دیوونه کننده بود. اون برهه موسیقی بی کلام گوش میکردم برای خواب.
کلا اینا هیچ کدوم نباید باشه. قطعا عادی و نرمال نیست.
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • سلام خداقوت. 🩵

    شما پزشک هستید؟ 

    اینا علائم افسردگیه. مدت زیادی توش غوطه ور بودم و نمیفهمیدم چمه. بالاخره یکی رسید بهم گفت. 

    روانپزشک برید، حالتون خیلی بهتر میشه. 

    پاسخ:
    خداروشکر که حالت خوب شده
    ممنونم اما کدوما؟ دختر تشخیص تخصصی گذاشتن به این راحتی نیست :) 
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • 🫣

    اختلال خواب

    پریشان احوالی

    فکر و ذکرایی که شبا سنگین ترن

    و... 

    خب پس یه دکتر متخصص برید احوالتون رو بررسی کنید. 🥴ببخشید

     

    پاسخ:
    شما من رو نمیشناسین! اینها بخش‌های عادی زندگی منن.
    برای مثال شاید براتون عجیب باشه ۳۶ ساعت مداوم دویدن و کار کردن بدون وقفه و استراحت یا غذا! بعدش ۸ ساعت استراحت و مجدد ۳۶ ساعت و همینطور  ادامه...! اما این هم روتین و عادیه.
    نگران نباشید اینجا فقط یه وبلاگه!
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • آهان. خیلی خداقوت

    بله بله نمیشناسمتون. 

    شرمنده. 

    قضیه ی طوطی و بغال شد. 😅🩵

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی