من آنِ تــــوام مرا به من باز مده

 

گوشه ی چشم بگردان و مقدر گردان
ما که هستیم در این دایره ی سرگردان؟!

دور گردید و به ما جرأت مستی نرسید
چه بگوییم به این ساقی ساغرگردان!

غنچه ای را که به پژمرده شدن محکوم است
تا شکوفا نشده، بشکن و پرپر گردان

من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟
مرگ حق است، به من حق مرا برگردان!

 

 جناب فاضل نظری بزرگوار

+هنوزم اشعارش خاص و زیباست.  مغموم و خسته، وحشی و طلبکار از همه حتی مرگ! شعر منه اصلا :)

  • ۰۲/۰۶/۱۹
  • آفتابگردون

نظرات  (۱)

این طرف مشتی صدف آنجا کمی گل ریخته
موج، ماهی‌های عاشق را به ساحل ریخته

بعد از این در جام من تصویر ابر تیره‌‌ای‌ست
بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته

مرگ حق دارد که از من روی برگردانده است
زندگی در کام من زهر هلاهل ریخته

هر چه دام افکندم، آهوها گریزان‌تر شدند
حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته

هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر کجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته

زاهدی با کوزه‌ای خالی ز دریا بازگشت
گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته

.

گفتی به‌جای عشق سراغ از هوس بگیر
پس هرچه را که عشق به من داده پس بگیر

محتاج آب و دانه شدن حق من نبود
ای مرگ! انتقام مرا از قفس بگیر

برگی درخت رابه تمنا گرفته بود
طوفان به برگ گفت مرا دادرس بگیر

ای عشق! تا هنوز نفس می‌کشم بیا
از چنگ روزگار مرا باز پس بگیر

ما غرق می‌شویم در این موج‌ها، تو نیز
چون من برای بوسۀ آخر نفَس بگیر

پاسخ:
مرگ حق دارد از من روی برگردانده است....
اینم دیگه واسه ما آدم شده :)

ای عشق! تا هنوز نفس میکشم بیا/از چنگ روزگار مرا بازپس بگیر... و بوسه آخر 
عجب تمنایی... خیلی گرون و خیلی محال! توی این روزگار

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی