من آنِ تــــوام مرا به من باز مده

اونهایی که من رو می‌شناسن میدونن من تا حد مرگ فیلم‌باز هستم‌. وقتی تو این حس و حال باشم مثلا ممکنه یکی دوروزه بشینم چند فصل یک سریال رو تموم کنم. اگه تو این موود هم نباشم و فرصت کنم لااقل هفته ای یک فیلم رو دانلود میکنم و میبینم. اشتباه نکنید این غیر از فیلم و سریال‌های تلویزیونه که ممکنه اتفاقی ببینم و یه پروژه جداست :) البته افتخاری نداره واقعا. یه دورانی کتاب خوندن غیردرسی من هم درکنار فیلم به این میزان بود. الان با توجه به شرایط کاری و درسی فشرده، واقعا کتاب خوندن غیردرسی از توانم خارجه. امیدوارم برای یک سال دیگه که شرایط تغییر میکنه تعادل هم به زندگیم برگرده.

سرتون رو درد نیارم دیروز داشتم فیلمای به درد بخور گوشیم رو می‌ریختم روی لپتاپم که سر یکیشون موندم حذف کنم یا نگه دارم. من فیلم های سبک قدیمی خارجی رو به خاطر لباس‌های زیبا و خونه‌های قشنگ، طبیعت بکر و جذاب همیشه دوست داشتم. اما متاسفانه ادبیات غرب همیشه (به خصوص فیلم های با این فضا) توی توصیف عشق مفلوک و بدبخته. عشق چیزی به عنوان وفا و تعهد به همراه خودش نداره و عاشق یا معشوق در اولین فرصت دوری از همدیگه _حتی به فاصله چند روز_  میتونه سراغ کیس بعدی بره! این نگاه در داستان‌های قدیمی و نویسندگان بزرگشون هم به وفور یافت میشه متاسفانه در حدی که میخوای بالا بیاری :/

این فیلم هم مستثنی نبود اما یه فرق مهم داشت. دختر قصه‌ی ما توی جامعه بسته‌ی دوران خودش روشنفکر هست و از عشق دفاع میکنه و به قول خودش اعتقاد داره به تعداد آدمها ممکنه عشق‌های متنوع وجود داشته باشه و هرکسی حق داره هرکسی رو به هرشکل هرجایی میخواد دوست داشته باشه و به کسی چه. از قضا خودش هم همسر دوم یک نویسنده‌ی جوان جذاب میشه که حامی این نوع تفکر هست. خیلی عاشقانه و رمانتیک وارد زندگی میشن. اما اون چیزی که در ادامه اتفاق میفته واقعا شگفت زده‌تون میکنه. جریان خیانت نیست این بار تو با دختر قصه احساس میکنی یه چیزی اشتباهه... حال آدما چرا خوب نیست؟ خیلی هنرمندانه ابعاد موضوع به تصویر کشیده شده‌.

این فیلم خیلی شبیه روزگار حاضر جامعه ماست. چیزی که دخترای دبیرستانی گاها قبولش کردن. چیزی که سعی میکنن با همه توان بگن حق ماست.... فیلم واقعا زیبا و خوش ساخته و فیلم نامه قابل قبولی داره. ببینیدش و بهم بگید چه حسی بهتون داد.

 

+آمار بیان درسته؟ امروز ۵۷ نفر اومدن اینجا رو خوندن؟! چرا پس هیچی نگفتن و رفتن... یه چیزی بگید. اینجوری حس خوبی نداره

  • ۰۲/۰۷/۱۵
  • آفتابگردون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی