من آنِ تــــوام مرا به من باز مده

دیگه بهت فکر نمی‌کنم. یعنی راستشو بخوای دلم برای قدیمامون تنگ میشه. قدیمای تو هنوزم گاهی اونقدر زورش زیاد هست کع اشک منو دربیاره. توزیادی خوب بودی و خوشحالم که یه حس ناب رو باهات تجربه کردم. به قول این جمله‌های چرند اینستا! درسته که پایان خوبی نداشتم اما قصه‌مون فراتر از هر تصور دلبرانه‌ای بود....

تو حدود سه ساله که لاین عوض کردی. یعنی دقیق‌تر بخوام شاید یکسال و نیم باشه که از پس خودت و من و دنیات براومدی! نه این عبارت خیلی بار مثبت داره باید بگم به گا دادی زندگیت رو :) من اصلا کاری به این چیزا ندارم که ما چقدر خارج از همه قوانین و چارچوبای عقل و عرف حالمون با هم خوب بود، اینم میدونم که تو برای این سقوط اصلا به این چیزا کار نداشتی. مثلا میتونستی عین همه آدمایی که یه روزی دودوتاشون با خودشون چارتا نمیشه، از من بگذری و بری کانال بعدی! اما نکردی این کارو.... تو عادت داری همیشه منو شگفت زده کنی! واقعا چطور تونستی به جای عوض شدن یه عوضی به تمام معنا بشی؟ این دیگه چه جورشه؟!

ویس تبریک تولدت با همه خصوصیاتی که بهشون بالیده بودم جلوی چشمم رژه میره. والا اینطور که تو پیش رفتی من میترسم اونا رو هم تقدیم کسی کرده باشی. گفته بودم مهمترین چیزی که تو وجودت میبینم پاکی و وفاداریته و ایمانت به مسیر... حالا میتونی بگی چطور تونستی دو روزه لاشی بشی؟! یا از مهربونیت گفته بودم و اخلاق مخملت... حالا یه ملتی که دور و برت هستن رو یه تنه پاااره کردی! توجه کردنات و آرامش دادنات رو یادم نمیره اما این روزا چه سر به هوا شدی چقدر حس میکنم بلاتکلیفی... نه چیزی میگی نه میپرسی نه معلومه چه گ.. میخوری! 

فک میکردی وقتی پیشنهاد سفر ۷_۸ ساعته با ماشین خودتو بدی من مثل قدیما چشمام برق میزنه و میپرم تو بغلت؟ نه! من از دوسال پیش شکستم. خیلی سخت بود میدونی... پارسال پاییز توی خیابونای عظیمیه کرج وقتی با صدای گرشا رضایی آهنگ دریا نمیرم رو صد بار گوش کردم و اشک ریختم تو کم کم شروع به مردن کردی! خواننده میگفت:"ما میرسیم، بازم بهم، دنیا اگه وارونه شه"... و من سلول به سلول برای آغوش و نگاه نوازشگرت از دلتنگی جون میدادم. تو همونجاها جا موندی... توی همون آهنگ توی همون خیابونی که روزها و شبها به یادت مردم و زنده شدم و تماس‌ها و پیامهام بی جواب موند. البته یه تیکه از تو هم توی صادقیه گم شده بود. نفس آخرت هم پارسال توی همدان بود. و تو مُردی. آدم مرده رو چیکار میکنن؟ میذارن سینه قبرستون توی سردی خاک. من مدت‌های طولانی برای این عزیز از دست رفته سوگواری کردم و فاتحه خوندم!اما دوباره برگشتم به ادامه زندگی بدون اون :)

حالا تازه بعد از سالگرد فوتت گفتی با من بیا سفر و من خندم گرفته بود. یه خنده تلخ نه، یه لبخند سرد بی تفاوت. من حتی ازت متنفر هم نبودم.کرک و پرت ریخت وقتی فهمیدی تنها رفتم و بقول خودت بدون خداحافظی.حالا لازم نبود اینو به همه‌ی شونصد نفرِ اونجا بروز میدادی جانم. برای خودِ جدیدت خوب نیست آخه! میدونی رفیق من نمیتونم با کسی که تا دیروز یه روح و یک جون بودم از امروز سوشال فرند و از این گ.. بازیا باشم. اسمشو هرچی دوست داری بذار اُمل اسکول اصن هرچی تو بگی... من دیگه نیستم. اونقدر برام غریبه‌ای که حتی نمیتونم توی چشمات نگاه کنم. نامحرمی... اونقدر یکی دیگه ای که وقتی پیشتم ممکنه یهو حس کنم مزاحمی و بیرونت کنم و بشینم به فکر کردن به خاطراتم. اما یه چیز وادارم کرد بعد از این همه وقت بیام و بنویسم. میدونی رفیق آدما حق دارن هرجور دوست دارن فکر و زندگی کنن این درسته اما راستشو بخوای این حجم از عوضی و لاشی بودن اصلا بهت نمیاد. لامصب دیگه خودتو به لجن کشیدی....

 به دوستت گفتم جمع و جورت کنه یکم. خیلی گندات توی چشمه لااقل مخفیشون کنه. 

 اینجوری ادامه بدی ممکنه قید جمع دوستامم بزنم فقط واسه اینکه چشمم به کثافت کاریای تو نیفته. جمع کن بابا  

  • ۰۲/۱۲/۰۸
  • آفتابگردون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی